سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
 
داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید
شنبه 96 تیر 10 , ساعت 7:12 عصر

داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند

داستان ضرب المثل ماست هایشان را کیسه کردند | داستان ضرب المثل

اصطلـاح ماست هایشان را کیسه کردند کنایه از :

جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.

ژنرال کریم خان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب ناصرالدین شاه قاجار بود.

گدایان و بیکاره ها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمی داشتند

و به اصطلاح ناخونک می زدند.

مختارالسطنه برای جلوگیری از این بی نظمی دستور داد

گوش چند نفر از گدایان را با میخ به درخت در کوچه ها و خیابان های تهران میخکوب کردند

و بدین وسیله از آنها رفع مزاحمت شد.

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است.

مختارالسلطنه ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.

روزی برای اطمینان خاطر با قیافه ناشناخته به یکی از دکان ها رفت و مقداری ماست خواست.

ماست فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید:«چه جور ماست می خواهی؟»

مختارالسلطنه گفت: «مگر چند جور ماست داریم؟»

ماست فروش جواب داد:« دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»

مختارالسلطنه با شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید.

ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان ماستی است

که از شیر می گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه

با هر قیمتی که دلمان می خواست به مشتری می فروختیم.

الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم

که اگر مایل باشید می توانید ببینید و به قیمتی که برایم صرف می کند بخرید!

اما ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان قرار دارد

و از یک سوم ماست و دو سوم آب ترکیب شده است!

از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می فروشیم به این جهت ما این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم!

مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود به فراشان حکومتی که در اطراف وی گوش به فرمان بودند

امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند.

سپس تغار دوغ را از بالا داخل دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالـا به مچ پاهایش بستند.

بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت:

آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود

و لباسها و سر صورت تو را آلوده کند تا دیگر جرات نکنی آب داخل ماست بکنی!

چون سایر لبنیات فروش ها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند

همه ماست ها را کیسه کردند تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود

و مثل همکارشان گرفتارغضب مختارالسلطنه نشوند.

آری، عبارت مثلی ماست ها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضرب المثل شد

و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد

مجازا مورد استفاده قرار می گیرد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ